یادداشت | اسطورههای صهیونیستی به دنبال تکثیر
به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری رسا، در ادامه بحث پیرامون اسطورههای صهیونیستی، به دیگر نشانههایی میپردازیم که برای یهودیان صهیونیست به شدت مهم جلوه میکند. عناصر حیاتی برای ادامه بقا زندگی انگلی یهود که زیر پوسته واقعیتهای جاری خودنمایی میکند و همینها جریان ساز آینده اتفاقات سیاسی دنیا را رقم میزنند.
اسطوره بهشت زمینی
اتوپیا به معنای مدینه فاضله مکانی همان جایی است که حضرت موسی به وعدهاش زجر همراهی بنی اسرائیل را به تن خرید و سرانجام نتوانست این قوم سرکش را همراه نماید و به موجب آن از میان بنی اسرائیل رفت. اما امروز انسان خدا انگاری یهود از طرفی و حرص و طمع زراندوزیاش از طرف دیگر باعث شده است تا دوباره بهشت شداد را مطرح کنند.
در پادشاهی داودی، یهود حاکم بر دنیاست و سرزمین شیر و عسل با باغهای زیبا و پر از میوه و آرامش و اقتدار پادشاهی از نسل داود در خدمت بندگان برگزیده یهوه است و آنان در خوشی و لذت خواهند بود. بی دلیل نیست که تجارت روسپی به دست مافیای سکس یهودی دنیاست.[1]
دکتر رضا داوری معتقد است: در سرزمین مورد انتظار یهود، بهرهمندی مادی به طور کامل برقرار است. کنیزان سفید باید برای انسانهای برتر باشند تا اسرائیل، ارض موعود خدای اسرائیل، آرمان شهر یهود شود. انسان امروز تحت تاثیر همین اندیشهها که از «یهودیت فریسی» - «حاخامی» به پروتستانتیسم، کالوینیسم و فرهنگ غرب امروز تزریق شد، بیشتر به حیوانیت اهمیت میدهد و اصرار در حیوانیّت خود دارد، تا آنجا که مدینه ایده آل هم، مدینه فاضله حیوانی است که خوب بار میبرند و خوب میخورند.[2]
اسطوره خدای ناتوان
در قبالا میخوانیم: «یهودی، خدای زندهای است در کالبد انسان و یهودی، الوهیت جهان است و خداوند با خطوط سیمای یهودیان، خود را بر روی زمین آشکار میسازد.» پاپ در دیدار از اردوگاه «آشویتس» و «بیرکناو» خطاب به یهودیان کشته شده در این اردوگاهها گفت: در چنین جایگاهی، زبان ناتوان است. تنها میتوان به سکوتی مرده تن سپرد. سکوتی که در آن فریادی به سوی آسمان نهفته است ... از اعماق وجودم فریاد بکشم که خدایا چرا خاموشی و چطور توانستی این همه بیداد و پیروزی شر را تحمل کنی؟[3]
در قرآن نیز به این نکته اشاره شده است، « وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا، بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»
یعنی «و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هرگونه بخواهد، روزی میدهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید. و ما میان [یهود، نصاری و گروههای دیگر] آنان تا روز قیامت کینه و دشمنی انداختیم. هر زمان آتشی را برای جنگ [با اهل ایمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد، و همواره در زمین برای فساد میکوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.[4]»
اسطوره شیطان قدرتمند
نگاه بندهوار به قدرت شیطان از دوران یهودیان و آئین قبالا و بعد از آن کابالیسم شروع شد، البته بعد از آن به مسیحیت نیز رسوخ کرد. از همین روی شیطان پرستی نیز ظهور و بروز پیدا کرد. شرکتهای یهودی و صهیونیست، سردمدار جریان انحرافی معنویتگرا در هالیوود شدهاند و در برخی فیلمها، به پرستش نیروی متافیزیکی شرور پرداخته و آن را معناگرا دانستهاند. به دلیل تازگی این مکتب ساختگی، به ویژه در جامعه ما و دیگر کشورهای اسلامی، نیاز است که این اسطوره صهیونیستی تبیین شود.[5]
اسطوره پیامبران قومی
دو اثر معروف ده فرمان و شاهزاده مصر حضرت موسی را فردی «زن باره»، «شهوتران» و «بی خیال» نشان داده میشود. اما بعد از پیامبر شدن حضرت نیز وی صرفا رسولی از جانب خدا برای یهود است تا قوم برگزیده را از چنگال فرعونیان خارج کند.
در یهودیت شان نبوت، تا پیشگویی یا پادشاهان سکولار و دنیوی کاهش یافته است و در مسیحیت، مسیح بن مریم را به خدای تجسم یافته فروکاهیدهاند. به واقع سفر پادشاهان درباره تعدادی از انبیا است که آنها را در حد پادشاه فروکاسته است. به همین خاطر جایگاه حضرت سلیمان به عنوان کینگ سلیمان مطرح شده است.
اسطوره مسیح یهودی
مهمترین انحرافات تاریخ مسیحیت از پولس شروع میشود و در کنسانتین ادامه مییابد و به مارتین لوتر میرسد ولی تمام نمیشود. اما مارتین لوتر حرکتی را آغاز کرد که یهودیان و زرسالاران محلی، حمایت ویژهای از حرکت او به عمل آوردند.[6] دایره المعارف جودائیکا هم مینویسد: «ضربه ویرانگری لوتر بر کلیسای کاتولیک وارد کرد، در وهله اول از طرف یهودیان، مورد حمایت قرار گرفت ... بعضی از شخصیتهای داشمند از یهودیان سفاردی پراکنده در دنیا مثل جوزف هاکوهن از جریان اصلاحات، هواداری قابل توجهی به عمل میآوردند.[7]»
اسطوره هولوکاست
هولوکاست به معنای سوزاندن با آتش است، به طوری که کامل از بین برود. بنا به ادعای صهیونیستها و تاریخ نگاران غالب فاتحان پس از جنگ دوم جهانی، ارتش هیتلری در دوران پنج ساله جنگ جهانی دوم با برنامه قبلی تعداد شش میلیون یهودی را پس از جمع آوری در گتوهایی به اردوگاه کار اجباری و سپس اردوگاههای مرگ منتقل میکردند و آنها را پس از خفه کردن در اتاقهای گاز به وسیله کوره آدم سوزی میسوزاندند.[8]
با توجه به این تعریفها هولوکاست بزرگتر در ایران آنچه در کتاب قحطی بزرگ نوشته است که 11 میلیون ایرانی را بر اثر قحطی ساخته دست استعمارگران غربی و انگلیسی میکشند تا آن چیزی که در عراق افغانستان اتفاق افتاد و مسئلهای که برای فلسطین و یمن مطرح شده است.
با این وجود امروز در غرب بررسی علمی هولوکاست به عنوان یک جرم شناخته میشود. افراد زیادی به خاطر وارد کردن خدشه کوچکی به هولوکاست متهم شدند و حتی محکوم به مرگ گشتند و کشته شدند. سرژ تیون، ارنست زاندل که هر دو به خاطر مطرح کردن شبهاتی درباره تعداد کشته شدگان هولوکاست از شغلشان اخراج شدند تا استاگلیش، پل رسیندر و هانری روکه.
هانری روکه دکترای خود را به تحقیق در مورد اتاقهای گاز و گاز زیکلون B اختصاص داد؛ پس از تحقیق فراوان در صحت ماجرای هولوکاست شک کرد. دانشگاه رساله دکترای وی را با رتبه ممتاز پذیرفت؛ ولی دولت فرانسه تصمیم دانشگاه را لغو و رتبه هانری را از او پس گرفت. این دخالت در تاریخ هزار ساله دانشگاههای فرانسه بیسابقه است.[9]
در میان چهرههای شاخص میتوان به روبرت فوریسون، دیوید ایروینگ و روژه گارودی اشاره کرد. به اعتقاد روبرت فوریسون، مکانی که به اتاقهای گاز آشویتس مشهور است، در اصل محلی برای نگهداری اجساد بوده است و بعد از جنگ تلاش کردند که این بنا را شبیه به اتاق گاز کنند و این اصلا شبیه بازسازی نیست، بلکه این کار ساخت و ساز است.
مقامات دولتی از راههای مختلف تلاش برای ساکت کردن وی کردند. وی در سال ۱۹۸۰ طی گفتگویی با شبکه رادیویی «اروپا۱» فرانسه مسئله هولوکاست را زیر سوال برد و به دهمین دلیل وی را به سه ماه حبس تعلیقی و جریمه نقدی محکوم کردند.[10]
دیوید ایروینگ معتقد است کشتار یهودیان به دست نازیها در اتاق گاز یک دروغ بزرگ است و حتی این دروغ بزرگ خود را نیز در جریان محاکمه اعلام داشته است. وی ادعای خود را در سال ۱۹۹۰ در یکی از گردهماییهای حزب ملی آلمان مطرح کرد، همچنین اشاره کرد، کوره آدمسوزی که در آشویتس به گردشگران و توریستها نشان داده میشود، ساختگی است. به خاطر این ادعا شش سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۶، دادستان آلمان علیه وی به اتهام شکستن قوانین محافظت از تاریخ و خاطرات کورههای آدمسوزی اعلام جرم کرده است. البته جای تامل دارد که وجود این قوانین خط قرمز صهیونیسم محسوب میشود و محققین را از کنکاش جدی باز میدارد و شبیه به این قوانین در فرانسه قانون گسو است و متخلفین از این قانون به مجازات مالی و زندان محکوم میشوند.[11] /۹۱۸/ی۷۰۱/س
منابع
ایلیاده، میرچا، اسطوره، رویا، راز، ترجمه رویا منجم، نشر فکر روز، چاپ اول، تهران، 1374
پارسانیا، حمید، نماد و اسطوره، انتشارات اسراء،چاپ اول، قم، 1373
روژگارودی،«پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی»، ترجمه: دکتر نسرین حکمی، تهران، نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ص39
ولفسون، میشائل، آلمان نازی، گناهکار ابدی، ترجمه علی رحمانی، مرضیه ذاکری، چاپ اول، تهران، 1395
مرتضی شیرودی، مقاله «مبانی سیاسی-اجتماعی صهیونیسم»، فصلنامه «کتاب نقد»، پائیز 1383، ش22
مجله سیاحت غرب، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ش 33
صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیسم، پیوتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، نشر هلال، چاپ اول، تهران، 1384
فرج نژاد، محمدحسین، اسطورههای صهیونیستی سینما، نشر هلال، چاپ اول، تهران، 1388
کنعان، جورجی، میراث اسطورهها، واحد ترجمه موسسه فرهنگی موعود، نشر هلال، چاپ اول، تهران، 1386
سلطانشاهی، علیرضا، یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی، نشر شهید کاظمی، چاپ اول، قم، 1396
[1] مافیای یهودی تجارت زنان و دختران روسپی، مجله سیاحت غرب، مرکز پژوهشهای صداوسیما، ش 33
[2] اتوپی و عصر تجدد، دکتر رضا داوری، ص 47
[3] اسطورههای صهیونیستی سینما، محمدحسین فرج نژاد، ص 122
[4] آیه 64، سوره مائده
[5] اسطورههای صهیونیستی سینما، محمدحسین فرج نژاد، ص127
[6] پروتستانتیسم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، نصیر صاحب خلق، ص29
[7] Encyelopedia judaica vol.11:p.485
[8] اسطورههای صهیونیستی سینما، محمدحسین فرج نژاد، ص293
[9] https://kheybar.net/?p=4348
[10] یهود ستیزی،واقعیت یا دستاویز سیاسی، علیرضا سلطانشاهی، ص۲۴۶
[11] یهود ستیزی،واقعیت یا دستاویز سیاسی، علیرضا سلطانشاهی، ص.247
در ماه مه ۱۹۴۸، هنگامی که جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد، کنفانی و خانوادهاش در کنار صدها هزار فلسطینی مجبور به ترک شهر و دیار شدند. پس از فرار به عنوان آوارگان فلسطینی در دمشق مستقر شدند و به زندگی در فقر نسبی به گذران زندگی پرداختند.
در آنجا کنفانی تحصیلات متوسطه خود را به اتمام رساند و در ۱۹۵۲ گواهینامه معلمی دریافت کرد. او ابتدا به عنوان معلم هنر برای حدود ۱۲۰۰ کودک آواره فلسطینی در اردوگاه پناهندگی مشغول به کار شد و در همانجا نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد.
در سال ۱۹۵۲، او همچنین در ادبیات ادبیات عربی در دانشگاه دمشق ثبت نام کرد. سال بعد با دکتر جرج حبش ملاقات کرد. حبش او را به دعوت به فعالیت سیاسی کرد و تأثیر مهمی روی کار او گذاشت. در سال ۱۹۵۵، پیش از اینکه بتواند با پایان نامه «نژاد و مذهب در ادبیات صهیونیستی» فارغ التحصیل شود، به دلیل وابستگی سیاسی به جنبش از ملی گرایان عرب از دانشگاه اخراج شد.
در سال ۱۹۵۶ به دنبال خواهرش به کویت رفت تا یک کرسی تدریس را بر عهده بگیرد. او در این دوره مجذوب ادبیات روسی شد. در سال بعد به سردبیری نشریه اردنی الرأی، که یک روزنامه وابسته به جنبش ملیگرایان عرب بود، منسوب شد.
در سال ۱۹۶۰، به توصیه جرج حبش بار دیگر محل زندگی خود را تغییر داد و به بیروت رفت. در آن دوره شروع به نوشتن در ارگان جنبش ملیگرایان عرب، نشریه الحریة کرد و نیز به مارکسیسم علاقه مند شد.
در سال ۱۹۶۱، آنی هوور، یک فعال مدنی و فعال حقوق کودک دانمارکی آشنا شد و با او ازدواج کرد. در سال ۱۹۶۲، کنفانی مجبور شد برای مدت کوتاهی به زندگی پنهانی روی آورد. او در همان سال دوباره در بیروت ظاهر شد و سردبیر روزنامه المحرر شد که از نشریات هوادار عبدالناصر بود. او در سال ۱۹۶۷، سردبیر روزنامه ناصری دیگری به نام الانوار شد و مقالات خود را با نام مستعار فارس فارس منتشر کرد.
در همان سال نیز به جبهه مردمی آزادی فلسطین (PFLP) پیوست و در سال ۱۹۶۹ از النور استعفا داد تا مجله هفتگی PFLP، مجله الهدف را منتشر کند. او همزمان در حال تدوین پیش نویس برنامهای برای PFLP بود که در آن جنبش، رسما مارکسیسم-لنینیسم را میپذیرفت که نشانگر خروج از ملی گرایی پان عرب بود.
غسان کنفانی نهایتا در ۸ ژوئیه ۱۹۷۲، با انفجار یک بمب ۳ کیلوگرمی پلاستیکی در ماشین شخصیاش کشته شد. خواهر زاده ۱۷ سالهاش هم در این عملیات تروریستی به قتل رسید. موساد در نهایت مسئولیت این ترور را بر عهده گرفت.
در زمان ترور او، تماس های گسترده ای با روزنامه نگاران خارجی و بسیاری از یهودیان ضد صهیونیست اسکاندیناوی داشت. نوشته های سیاسی و روزنامه نگاری او تأثیر مهمی بر اندیشه و استراتژی عرب در آن زمان داشته است.